سلام

و من بازگشتم

پس از مدت ها ک نبودم

راستش را بخواهی حال و روز دلم هم خوب نبود

بی حوصلگی و پایان ِ پایانی که به پایان نمی پیوست..

ولی آخر تمام شد

دوران کارشناسی را می گویم

و من حالا در ب در ِ کوچه های امتحان ارشدم ک نمیدانم قرار است به کدامین سو بکشاندم

...

قرار بود بروم قم ک نشد

انگار این دنیا کاری ب جز سرِ کار گذاشتن من ندارد..

دعا کنید

ما ک اینجاییم دلمان فقط ب قم خوش است و حرم عمه مان فاطمه ی معصوم(سلام الله علیها)

دلم آن قدر بی تاب است این روزها

از یک طرف کربلا رفتن فامیل..

و اینکه ما فعلا نمی توانیم همراهشان باشیم..

از یک طرف مکه ی ما ک نمیدانم آخرش چ می شود

از یک طرف حرم عمه ام در قم که جانم برایش ..

از یک طرف ارشد و درس های نخوانده

از یک طرف ..

و از همه طرف دلم ک بسکه ننالیده برای شش گوشه و حرم عمویم عباس پر می زند..

خلاصه ک ..

دل تنگم

و ..

فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی

صبرت علی عذابک،

فکیف اصبر علی فراقک..

...

همین و ..

ی

ا

ع    ل    ی