بی بهانه

سرشارم

ولی خالی از نوشتن

بهانه دارم

ولی بی بهانه ..

یک جورهایی شبیه و مصداق این شعر ک..

زبانم در دهان باز بسته است..

!

دل + تنگ + مـ

پ.ن:

پدرا

یادتان هست موقع خداحافظی به رسم همیشگی گفتم:

یا علی

آخ،

تازه آنجا بود ک یادم آمد کجا بوده ام و ..

.×.تولدم مبارکـــ .×.

 امروز را باید تبریک گفت

اما نه به من که متولد شده ام..

به تو که برای اولین بار مادر شدی..

۱۲/۵/۶۹

...

مامانم تولد اولین مامان شدنت مبارکـــ

مهمانی ِ نور

پروردگار ِ من

این روزها همه جا صحبت از میهمانی توست..

نمی دانم اگر تو صاحب خانه نبودی من نیز  بین مهمان ها جایی داشتم  یا..

رحیما

بارها بستم و شکستم "عهدم" را

اما آنکه ستار بود عیوبم را تنها "تو" بودی..

آنکه "عزیز" و "حکیم" و "علیم" و "قادر" بوده و هست

فقط و فقط  تویی..

مهربان ترین!

می دانی و می دانم که می دانی

و می دانی که هنوز نمی دانم کجای این" دنی یا " ایستاده ام اما..

خودت گفته ای همیشه به من مشتاقی

به من که..

الهی و ربّی..

مرا ببخش!

مرا و همگان را ..

خدایا،دوستت دارم

مرا  هم در صف میهمانان خاصت قرار بده..

 

با خودمم

می نویسی و هی پاک میکنی توی ذهنت

با تو ام

خود ِ تو

کجایی؟

حواست هست؟

هنوز یک ماه هم نگذشته از زمانی که

ک ر ب ل ا

بوده ای..

حواست باشد

خدایت را گم نکنی..

پ.ن: گاهی باید اینجوری با خودم حرف بزنم

عنوان بی عنوان

به نام تو..

خسته ام از تکرار روزهایی ک تو را ندارند

ببین حرف هایم هم تکراری است..

اصلا شده ام تکراری برای همه ی آدم هایی ک آنها هم تکراریند

خدایا

تو زیباترین تکرار زندگی منی..

یعنی اگر تو هم نبودی ک..

قسم به تو  ک تنها از تو می توان انتظار داشت

الهی،نگاهی،گاهی نه ،همیشه..

ب ی ت ا ب با تو بودنم

مرا بخواه مهربانترین

خسته ام

...

حال روزهایم...

!

به بهانه ی بودن

سلام..