شیعه یعنی مادرم...

چندیست هوای چشم من بارانی است/هر خشت دلم بیانگر ویرانی است/بیماری دوری از خراسان دارم/تجویز پزشک من "حرم درمانی" است

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خدا» ثبت شده است

این پست اختصاصی است

سلام

می دانم نه تو وقت خواندن مقدمه چینی هایم را داری

نه من دل ِ بی تابی واژه ها را

پس بی حرف اضافه می گویم

از همان اول هم دلم را بد جور ...

نمی دانم

چرا یاری نمی کنند مرا عبارت ها

این جا نیامده ام تا بفهمانم احساسم را به تو

و می دانم خوب می دانی در پشت حرف حرف ِ این واژه ها چه می گذرد!

...

انگار همیشه باید سر به مُهر باشد این راز

حالا هم که قصد حاشا دارد

تو نمی گذاری

نمی دانم چرا این قدر باهوشی؟

تا حرف هایم گُل می کند

خیالم را می کشانی به دور دست ها!

...

هر که را دوست داشته باشم دعایش می کنم

لحظه هایت را از خدا عاشقانه می خواهم..

همیشه باش

خوب تر از همیشه..

در پناه خدا

۸ نظر

مهر بانی

قدیم ترا تو خوندن کلمه مهربان، بین واژه ی مهر بان و مهرَبان تردید داشتم

تا چند وقت پیش، متنی را در یک مجله خوندم..

نوشته بود مهربانی درست مثل باغبانیه، چطور یه باغبون از گل ها مواظبت می کنه تا رشد کنند و بزرگ بشن! کسی هم که مهربونه باید از مهر و محبت نگهداری کنه و اونو به دیگران هدیه کنه!

این تعریف رو خیلی دوست داشتم و دارم...

مهربانی را دوست دارم، چون میراث پدربزرگ من است..

میراث محمد(صلی الله علیه و آله وسلم)..

مهربانی را دوست دارم و هدیه می دهم مهر را به تمام بنده های خدا

خدایا شکر

.:.خدایا دوستت دارم.:.

 

۱ نظر