فاطمیه بوی خاک و...

حرف ها کم نیست

واژه ها اندک

در دلم بوی اشک علی (علیه السلام)

گردی از خاک چادر عشق

کوچه و تنگی دل و ماه

چاه و غربت

علی (علیه السلام) و زینب و آه

...

وای مادرم

نَ فَ سَ م

...

گم شدم در هوای شهر ؛ولی

دل خوشم من به بودن حق؛علی (علیه السلام)

ی

ا

ع  ل  ی

زیارت دلم قبول

سلام بر خوبی های خداوندی..

وقتی یه هفته در میون پاشیم بریم قم انشاالله حاجتای دیگه مون هم برآورده میشه..

عشق بود و دیگر هیچ

 

ی

ا

ع    ل    ی

بسم الله..

سلام

و من بازگشتم

پس از مدت ها ک نبودم

راستش را بخواهی حال و روز دلم هم خوب نبود

بی حوصلگی و پایان ِ پایانی که به پایان نمی پیوست..

ولی آخر تمام شد

دوران کارشناسی را می گویم

و من حالا در ب در ِ کوچه های امتحان ارشدم ک نمیدانم قرار است به کدامین سو بکشاندم

...

قرار بود بروم قم ک نشد

انگار این دنیا کاری ب جز سرِ کار گذاشتن من ندارد..

دعا کنید

ما ک اینجاییم دلمان فقط ب قم خوش است و حرم عمه مان فاطمه ی معصوم(سلام الله علیها)

دلم آن قدر بی تاب است این روزها

از یک طرف کربلا رفتن فامیل..

و اینکه ما فعلا نمی توانیم همراهشان باشیم..

از یک طرف مکه ی ما ک نمیدانم آخرش چ می شود

از یک طرف حرم عمه ام در قم که جانم برایش ..

از یک طرف ارشد و درس های نخوانده

از یک طرف ..

و از همه طرف دلم ک بسکه ننالیده برای شش گوشه و حرم عمویم عباس پر می زند..

خلاصه ک ..

دل تنگم

و ..

فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی

صبرت علی عذابک،

فکیف اصبر علی فراقک..

...

همین و ..

ی

ا

ع    ل    ی

غریبانگی حسین(صلوات الله علیه)

و باز هم تکرار غریبانگی ات..

یا جداه

یا رسول الله..

کاش این بار...

----------------------------

التماس دعای بسیار بسیار زیاد

ی

ا

ع   ل   ی

یا علی (صلوات خدا بر او و خاندان او باد)

عید اکبر بر وجود پاکتان مبارکـــ

غدیرتان پر از علی

سلام بر عباس بن علی(سلام خاص خدا بر او باد)

آن جا ک دیوانه می شود آدم!!!

یا امام رضا(علیه السلام)

 

دل من گم شد ، اگر پیدا شد...بسپارید امانات رضــــــــــا....

و اگر از تپش افتاد دلم ببریدش به ملاقات رضــــــــــا!

از رضا خواسته ام تا که غلامش بشوم...

همه گفتند: محال است ! ولی....

   دل خوشم من به محالات رضــــــــــــــــا...!

 

دل تنگی..

این روزها زمزمه می کنم

باز هم بوی مهر آمده بود و..

-------------------------------

 

باز هم اول مهر آمده بود
و معلم آرام
اسم ها را می خواند:
اصغر پورحسن
پاسخ آمد: حاضر
قاسم هاشمیان
پاسخ آمد: حاضر
اکبر لیلازاد
پاسخش را کسی از جمع نداد
بار دیگر هم خواند
اکبر لیلازاد
پاسخش را کسی از جمع نداد
همه ساکت بودیم
جای او اینجا بود
اینک اما تنها
یک سبد لاله ی سرخ
در کنار ما بود
لحظه ای بعد٬ معلم سبد گل را دید
شانه هایش لرزید
همه ساکت بودیم
ناگهان در دل خود
زمزمه ای حس کردیم
غنچه ای در دل ما می جوشید
گل فریاد شکفت
همه پاسخ دادیم: حاضر
ما همه اکبر لیلا زادیم

«قیصر امین پور»

سال جدید

امروز آمدم دانشگاه

با شوق

و با بغض..

روزها

گذشت و گذشت و گذشت

تا شد سال سوم

ترم آخر

...

یادش بخیر

+ من

به نام هستی بخش..

نبودیم و حالا هم

فقط ،

حال ما خوب است

ملالی نیست جز دوری شما